چشم دل باز کن که جان بینی آن چه نادیدنی است آن بینی

در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی‌ است..... و تنها یک گناه و آن جهل است...



Sunday, March 11, 2012

جالب است بخوانید


 




> کلاه فروشی
> روزی از جنگلی می گذشت.تصمیم گرفت
> زیر درخت
> مدتی استراحت کند.لذا کلاه ها را
> کنار گذاشت وخوابید.وقتی بیدار شد
> متوجه شدکه کلاه ها نیست . بالای
> سرش را نگاه کرد . تعدادی
> میمون را دید که کلاه را برداشته
> اند.
> فکر
> کرد که چگونه کلاه ها را پس
> بگیرد.در حال فکر کردن سرش
> را خاراند ودید که میمون ها همین
> کارراکردند.اوکلاه راازسرش
> برداشت
> ودید که میمون ها هم ازاوتقلید
> کردند.به فکرش رسید... که کلاه
> خود را روی زمین پرت کند.لذا این
> کار را کرد.میمونها هم کلاهها
>  را
> بطرف زمین پرت کردند.او همه کلاه
> ها را جمع کرد وروانه شهر شد.
> سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش
> شد.پدر بزرگ این داستان را برای
> نوه اش
> را تعریف کرد وتاکید کرد که اگر
> چنین وضعی برایش پیش آمد
> چگونه برخورد کند.یک روز که او از
> همان جنگلی گذشت در زیر
> درختی استراحت کرد وهمان قضیه
> برایش اتفاق افتاد.
> او شروع به خاراندن سرش کرد.میمون
> ها هم همان کار را کردند.او کلاهش
> را برداشت,میمون ها هم این کار را
> کردند.نهایتا کلاهش رابرروی زمین
> انداخت.ولی میمون ها این کار را
> نکردند.
> یکی از میمون هااز درخت پایین امد
> وکلاه رااز سرش برداشت
> ودر گوشی
>  محکمی به او زد و گفت : فکر می کنی
> فقط تو پدر بزرگ داری.
>
>
 نکته :  تجربه گذشته گان سرمایه امروز است.


Sunday, March 4, 2012

پند سر دندانه

امروز به من میگویند نبین.
دیروز هم میگفتند نگو. نشنو. حس نکن.
آخر پس فایده این همه لوازم اضافی روی کله من چیست؟
حتی یادم می آید یکی میگفت آن نفهمها به ما میگویند که " شما هم سعی کنید نفهمید"!
آخر مگر میشود به مغزمان بگوییم نفهم. مغز کار خودش را میکند. مگر اینکه به تدریج آن را از کار بیندازیم. آن وقت دیگر کار نمیکند که هیچ، حتی درخواست هم نمیکند. مادرم به من میگفت "مغز هم مثل شکم گرسنه اش میشود به شرطی که بفهمی باید به او غذا بدهی وگرنه میمیرد و تو حتی ککت هم نمیگزد."
کاش مغزهامان که گشنه شدند بهشان فست فود ندهیم!!